داستانهای خواندنی

دانستن گذشته کسب تجربه اینده

داستانهای خواندنی

دانستن گذشته کسب تجربه اینده

خشک شدن هامون

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۳۳ ب.ظ

گریه برهامون

نویسنده :موسی بزی
تاریخ:سه شنبه 20 بهمن 1394-06:46 ب.ظ

سلام

امدم سفره دل پیش سیستان واکنم 
روی کوهه سنگ خواجه چون نشینم 
دردل هامون بگویم عقده چندساله را
آنقدرازدل بگویم پیش خواجه تادلم راپیش اورسوا کنم
دست گیرم عصا برراهی صعب العبور
پانهم برپله های سنگ صاف
دست خودگیرم بردیگری
پای خودرالابه لای دیگری محکم کنم
چون رسم بردشت صاف پشت کوه 
برجایگاه پیرگندم زانوزنم
سجده برالله بی همتاکنم
دست خودسوی خدابهردعابالاکنم
عقده ی دل بهرالله واکنم
چون رسم برجای پای رستم دستان
احترام برپهلوان خوب سیستان کنم
یادی ازقاسم کنم
شه نامه رابرما نوشت
یادی بانیکی کنم ازآن حکیم 
آنچه براجدادمان بگذشته بود
برمانوشت 
میروم بردره سوخته 
تاببینم جایگاه ذوالفقار
ضربت شمشیرمولاکرده کوه رابردونیم
بربلندایش نشینم برتخته سنگ
روبه هامون میکنم اینجاسخن
باردیگرمن بگویم عقده ی پنهان دل
نی ونیزاررفته برباد
تخم ماهی رفته درخاک
توتن وصیادوتورنیست دیگردراین زمین 
گاوسیستان مٌرد. گاودارآواره شد
بت و اردک مرغ گرده سوزشدخوراک این زمین
ازصدای مشک دوغ دیگرنمی آید خروش
گفته هایم راکه چون هامون شنید
ناگهان ازعمق دل آهی کشید 
درکویرخشک سینه درمیان طوفان های خاک ناگهان فواره زدآب روان
تشنگی هاباردیگرزنده شددرمیان سینه ی سوزان خاک
موج دریا میزندازآب 
ناگهان دریای خشک 
باردیگرهامون مواج شد 
سینه های تشنه راسیراب شد
سوی ساحل آنچنان غلتان شد
ناگهان ازجای خودبرخاستم
شایدکه دریا طغیان میکند
سوی ساحل آب راغلتان میکند
چون که کردم بردل هامون نگاه
گردوخاک دیدم طوفان های ان 
باردیگر دیده بودم  من سراب 
درکویرسینه ی سوزان خاک
بازدیدم گردوغبارآن صدوبیست روزه باد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۳۰
موسی بزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی